۱۳۸۹ تیر ۲۸, دوشنبه

امروز تولد محمد پارسا بود.بالاخره از م.پارسا4ساله از تهران در اومد.

امروز توی محله مون دعوا شد و سریع یه طرف دعوا، که مشخصه از ساکنان همین جا بود یه باتوم در آورد و میخواست طرف رو بزنه.اون بنده خدا هم میگفت واسه چی برای من باتوم کشیدی؟؟ من بچه ی ایرانم من بچه ی همین آب و خاک ام تو برای چی روی من باتوم کشیدی؟!؟
بعدشم از تو ساختمون همونی که باتوم کشیده بود 10 نفر گـُنده اومدن بیرون که به چند تایی شون حاجی میگفتن بعد از چند دقیقه به راحتی هرچه تمام تر ریختن سر اون بدبختها یه کتک مفصل زدن بهشون و نمیذاشتن که برن.خیلی راحت از قدرتشون استفاده میکردن جلوی دو نفر بی دفاع که هیچی هم نمیگفتن.از همه اینها بدتر این بود که افرادی هم به دعوا هیچ ربطی نداشتن یوهو سر رسیدن و گرفتن اون بدبختها رو زدن،یعنی اصلا نمیدونستن که داستان چیه،حق با کیه؟شروع کردن اونا رو زدن.دلم سوخت،خیلی هم سوخت.روزم رو خراب کرد.
دوره ی بدی شده.الان هرکی که یه ذره ریش داره به راحتی میتونه بره بسیج و اونا هم به راحتی بهش یه باتوم میدن و یه گاز اشک آور.خرجش هم 500 تا تک تومنیه!!به همین راحتی امنیت فروخته میشه اینجا.

بعدا نوشت:الان از پنجره بیرون رو نگاه کردم هنوز اون دو نفر بدبخت نرفتن جفتشون هم سر و صورتشون قرمزه به خاطره مشتهایی که خوردن.بعد خیلی جالبه اصلن علاقه ای به دعوا ندارن/نداشتن همون موقع هم نشونده بودنشون و چند وقت یه بار یه چَک میزدن تو صورتشون ولی هیچی نمیگفتن و فقط میگفتن بزن آقا بزن!!
بعدا تر نوشت:هنوز نشستن!!ولی خودشون دو تا، تنها روی چمنها نشستن.چهره هاشون خیلی غمگینه.دوست دارم برم بپرسم که مشکلشون چیه آخه؟؟

۵ نظر:

  1. سلام..
    نظر الطوتونه!
    اونوخ شما چه نقشی داشتی تو این دعوا؟ نقش یک عدد گزارشگر با چاشنی کامران نجف زاده؟
    خب می رفتی تون موقع که داشتن اون بدبختو میزدن یه کمکی می کردی؟پس کجا رفت غیرت و انسانیت؟ این بار دیگر آورین دارید!
    (شوخی بود!)بی شوخی خیلی بده که این حاجیا اومدن جامعمونو به فضاحت کشیدن!حالم از هرچی انسان زاهد نما و ریشو(البته بعضی ریش ها هنرین!!من منظورم اون یکی ریشهاست) به هم می خوره!
    (دقیقا این جمله بالایی رو یه بار بلند جلوی خانواده گفتم بعد ییهو دیدم بابام یه دستی کشید به ریشاش یه نگاه چپ چپ هم به من کرد!)

    پاسخحذف
  2. @سمانه:
    خب من این بالا فقط تونستم بغض کنم!!از این همه مظلومیت.تا دو سه ساعت پیش هم هنوز نشسته بودن اون پایین رو چمنها.خیلی وسوسه شده بودم که برم و ازشون بپرسم آخه چی میخواستین توی این خراب شده ی ما؟؟؟!
    اگه میرفتم من کتک میخوردم از دست حاجی با اون شیکم گنده اش و پیرهن روی شلوارش.
    الان منم یه دست به محاسن کشیدم ولی چپ چپ نگاه نمیکنم.درست گفتی.

    پاسخحذف
  3. سلام .خوبی؟
    متاسفم. برای همه چیزایی که از دست دادیم/از دست میدیم! یکیش امنیت!

    پاسخحذف
  4. وای چه آبرو ریزی ای شده!
    آخه هی ارور می داد!
    حالا شما اون دوتای دیگه رو بحذف بی زحمت!الان میگن این دختره خجسته اس سه بار یه کامنت گذاشته...!!!
    شاید داشتن رو چمنها با هم حرف می زدن و اختلاط می کردن کاری که باید قبل از دعوای فیزیکی می کردن کاری که الان تو این دوره زمونه کمتر کسی می کنه.
    با رویا موافقم.

    پاسخحذف
  5. @رویا:
    سلام.درسته!
    @سمانه:
    حذفیدم!اینا میخواستن که صحبت کنن ولی اونا گوش نمیکردن.

    پاسخحذف