اول از همه بگم که هفته ی قبل سوم آذر تولد دادشمون بود!و خب مشخصه که تولدش مبارک.
دومش هم اینکه چرا من هروقت میام اینجا و میخوام که کلی حرف بزنم یادم میره؟؟
سومش هم اینکه آخه آدم انقدر بخیل؟انقدر بدبخت؟انقدر چــــــیز؟!
البته قبلش بگم که بدونید.توی این محل کارمون من یه دونه آقا هستم و بقیه 17-18 نفر خانم تشریف دارن.
هفته ی پیش طبق معمول این چند وقت دور از جونتون داشتیم عین خـــــر کار میکردیم که ییهُــوَکی دو نفر اومدن داخل اتاق و شروع کردن قدم زدن و چپ چپ من رو نگاه کردن.ما هم به روی مبارکمون نیاوردیم و همینجوری کارمون رو میکردیم.اینا که رفتن، رئیسمون اومد وایساد بالاسرم و گفت میچی(!!)اینا بازرس بودن!!گفتن که باید سایت آقایون از خانم ها جدا باشه.
حالا خوبه ما دم در نشستیم و وسط خانوم ها نیستیم،باور کنید اگه من پسر سر به زیر و محجوب و آقایی نبودم الان حکم سنگسارم رو هم داده بودن!!والا
از این طرف من تجربه ام از همه ی این خانم توی اینکار بیشتر و خیلی وقتها سوالاتشون رو جواب میدم.از یه طرف نیروی خوبی مثل من رو نمیخوان از دست بدن(میدونم میدونم خیلی شکسته نفسی میکنم ولی چه کنیم که کارمون درسته!!دی: )از طرف دیگه جابجا شدن من یعنی اضافه که کردن 18 تا کامپیوتر، 18 تا میز کامپیوتر، 18 تا نیروی کاری حرفه ای، 18 تا حقوق اضافه، 18 تا چایی اضافه، 18 تا بیسکوییت اضافه و...تازه پول برق و کسی که باید مسئول این نیروهای جدید باشه و شیفت بعد از ظهر رو نگفتم!!شما خودتون بقیه اش رو حساب کنید.
ببین تو رو خدا حاضرن تمام هزینه ها رو 36 برابر کنن به خاطر اینکه من نشینم یه گوشه ی اتاق و یه وقت زبونم لال، خاک بر دهانم عرش به لرزه در نیاد و اسلام به خطر نیفته.
خلاصه که تـــــــــف به این قانون مسخره(خیلی دلتون واسه این تـــف های من تنگ شده بود نه؟؟)
:)))