۱۳۸۹ تیر ۱۳, یکشنبه

من اومدم!

ما آزموده ایم در آن شهر بخت خویش

آخِر بیرون کشیدیم از آن ورطه رخت خویش!

۹ نظر:

  1. ***

    سلام ، خاله !

    خوش اومدی !

    ایشاالله که همیشه ستونای خونه مجازیت استوار باشه و چشمای هیتلر از دیدن وبلاگت کور بشه !!!


    ***
    Elham
    ***

    پاسخحذف
  2. سلام سلام :)
    خوش اومدی ...

    پاسخحذف
  3. سلاااااااااااااااام
    مبارکه!! میدونی که الان وقت چیه؟!! الان وقت شیرینی دادنه:)))

    پاسخحذف
  4. @سمن:
    علیک سلام،علیک سلام.
    خوش اومدن از خودتونه!!!
    @سمیه:
    دلت خوشِ ها!ملت(مدیونی اگه فکر کنی منظورم رضا بوده)زن میگیرن شیرینی نمیدن!
    ولی چه کنیم دیگه یه خاله سمیه که بیشتر نداریم،شیرینی شما رو هم وقتی رفتیم شیرینی رضا رو بخوریم به حساب اون میدم به شما!

    پاسخحذف
  5. خیلی خوب کاری کردی
    خدا ویران کند آن شهر را که از دستش راحت شیم!!

    پاسخحذف
  6. هرجا که باشی آسمان همان رنگ است ...

    پاسخحذف
  7. به به! به سلامتی برادر!
    جلافت؟ کجاش جلافت داشت؟

    پاسخحذف