عاشقان
سرشکسته گذشتند
شرمسارِ ترانه های بی هنگام خویش
و کوچه ها
بی زمزمه ماند و صدای پا.
سربازان
شکسته گذشتند
خسته
بر اسبان تشریع
و لثه های بی رنگِ غروری
نگونسار
بر نیزه های شان
تو را چه سود فخر به فلک بر
فروختن
هنگامی که
هر غبار راه نفرین شده نفرینت میکند؟
تو را چه سود از باغ و درخت
که با یاس ها
به داس سخن گفته ای
آنجا که قدم برنهاده باشی
گیاه
از رستن تن میزند
چرا که تو
تقوای خاک و آب را
هرگز
باور نداشتی
فغان که سرگذشت ما
سرود بی اعتقاد سربازان تو بود
که از فتح قلعه روسپیان
باز می آمدند
باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازد
که مادران سیاهپوش
داغداران زیباترین فرزندان آفتاب و باد
هنوز از سجاده
سر بر نگرفته اند.
شاعر: احمد شاملو
سلام. خوبی؟ هرکجا هستی سلامت باشی.
پاسخ دادنحذفیاس ها راباداس درو کردن عاقبت خوشی ندارد.می بینیم.یا ما یا آیندگان ما!
خاله جان این شعر شاملو رو خیلی دوست دارم
پاسخ دادنحذفمخصوصا اگه با صدای خودش بشنوم
ولی تگ رو چرا نوشتی شخصی نوشت ؟
این شعر شخصی نیست
این شعر برای همه است
برای یک عمر
تا ظلم هست
تا خدا هست
قشنگ بود
پاسخ دادنحذفsalam
پاسخ دادنحذفhanooz az sajade sar bar nagerefte and
ziba bood ajabi u zahmat keshidi upidi
سلام بر همکار محترم
پاسخ دادنحذفمن جناب شاملو رو همیشه دوست داشته و دارم. اکثر کارهای ایشون برام الهام بخشه.
از شاملو خوشم نمیاد کلا ( دلیلش بماند شاید بعد گفتم ) ولی این شعرش قشنگ بود و لذت بردم ازش
پاسخ دادنحذفخیلی شعر زیبایی بود ....
پاسخ دادنحذفسلام.خوبی شما؟
پاسخ دادنحذفخوشحالم که رباعی ها رو دوست داشتی!
واي از روزي كه اين مادران سر از سجاده ها بردارند.من كه مي ترسم واي به روزگار اين مموتي
پاسخ دادنحذف×××
پاسخ دادنحذفخیلی لذت بردم ، واقعا دستت درد نکنه !
***
Elham
***
شعر خوبی بود...همیشه شاملو برام مبهم بوده، یه وقت حس میکنم بهتراز این آدم وجود نداره و یه وقت هم از اینکه هیچی نمیفهمم لجم میگیره!اما این شعر به دلم نشست...
پاسخ دادنحذفموفق و پاینده باشید.
هراس من باری مردن در سرزمینی است که در آن مزد گورکن بالاتر از آزادی من باشد
پاسخ دادنحذفاحمد شاملو
انتخاب درست و زیبایی بود
ممنون
سبز و سرافراز باشی
عزت زیاد
سلام.چطوری؟ میدونم . واقعا اونا استادن نه این بی سوادای مدعی!
پاسخ دادنحذف