۱۳۸۹ شهریور ۲۸, یکشنبه

چیز شدگی!


اول باید تشکر کنم از همه ی دوستان خوبم که میلاد فرخنده و مبارکم رو تبریک گفتن بهم!

آقا ما بلند شدیم شنبه مثل آدمای چیز(!!)رفتیم دانشگاه.راننده اتوبوسِ مثل اینکه خیلی عجله داشت ما رو ساعت 7 صبح پیاده کرد جلوی دانشگاه.حالا همیشه یه ربع به هشت میرسه ها، نمیدونم چرا دیروز اینجوری شد و یه ساعت علافمون کرد.پیش خودم گفتم خب فعلا که زوده برم بعد از کلی یه شیرکاکائو کیک به یاد گذشته ها که با دوستان میومدیم از این محمود(اسم صاحب بقالی روبرو دانشگاه)بگیرم تا یه خورده این گشنگی بر طرف بشه، که بسته بود!یه خورده تف و لعنت به این شانس فرستادم و رفتم که برم تو دانشگاه.باز دیدم در دانشگاه هم بسته است!!!فک کن.در دانشگاه بسته بود، حالا من چه غلطی میکردم اونجا معلوم نیست!
بازم تف و لعنت فرستادم و منتظر شدم تا این آقا مجید(تنها فردی از حراست که باهاش دوستیم و آقا مجید صداش میکنیم.بیچاره خیلی ساده است.محض اطلاع هم بدونید که با بقیه حراستی ها جنگ و دعوا داریم)اومد و رفت کلید گرفت و در رو باز کرد، و من به عنوان اولین دانشجویی بودم که در سال تحصیلی جدید وارد دانشگاه شدم(چه افتخاری از این بالاتر!)
آقا سرتون رو درد نیارم پرنده که هیچی چرنده هم پر نمیزد تو دانشگاه، سوت و کور!
ما یه رسمی داریم تو دانشگاه که وقتی اول صبح میرسیم گلاب به روتون اول از همه باید یه سر به دستشویی دانشگاه بزنیم و بعد بریم سر کلاس!!همینطور که داشتم میرفتم زیر لب خدا خدا میکردم که دیگه دستشویی ها باز باشه.رسیدم به دستشویی ها دیدم که به به! بازِ که هیچی تازه هم شستنشون، این بود که به سرعت هرچه تمام رفتم گلاب به روتون. و اینگونه بود که اولین نفری بودم که دستشویی های دانشگاه رو برای بار اول در سال جدید افتتاح کرد!!!
بعدشم که در دانشکده بسته بود و نشسته بودم روی پله ها که دیدم این ترم اولی ها خرامان خرامان از راه رسیدن و همینجور که گیج میزدن یه آدم متشخص دیدن و طبق معمول سوالها شروع شد.یه دو ساعت هم وقت گذاشتم و یه خورده دانشگاه رو معرفیشون کردم و فرستادمشون یه چرخی بزنن تو دانشگاه.تا این که یکی از اساتید رو دیدم که با حفظ سمت ریاست دانشکده رو هم داره.پریدم خفتش کردم گفتم دکتر فلانی این همه راه اومدم تا اینجا و هیچ کس نیست چیکار کنم؟ یه خورده نیگا نیگا کرد و گفت اسمت رو بنویس بده به من تا یه نمره به خاطر اینکه انقدر وظیفه شناس بودی و اومدی بهت بدم.
دیگه سرتون رو درد نیارم، مثل ترم پیش از این استادِ یه نمره گرفتیم.موقع برگشتن هم با تاکسی اومدم و این بنده خدا هم با یه تاکسی دیگه کل کل داشت و به هیچ دست اندازی نه نمیگفت. کلا جاده رو با 140 تا سرعت اومد.من جلو هم نشسته بودم هی جای یارو ترمز میگرفتم.وقتی پیاده شدم دست و پام میلرزید!!!
بله بچه ها این بود داستان دیروز من.الان هم تو سایت دانشگاه نشستم و در حالی که به خودم فحش و لعنت میفرستم منتظرم که این استادِ باز بیاد و دوباره بپرم خفتش کنم!!!

۱۱ نظر:

  1. بابا من ترم اول تازه یه هفته دیرتر رفتم نشستم سر کلاس !!! جلسه اول فارسی و اندیشه و فیزیک رو پیچوندم !!!!!

    واقعا که ، تو دیگه چه جور دانشجویی هستی ؟؟؟؟؟؟ :D
    دانشجویی یعنی اینکه حداقل دو ترم مشروط شی ! همیشه دیر سر کلاس برسی ! ترمت دو هفته دیرتر شروع بشه ! سایه استاد جماعت رو هم با تیر بزنی !!! درسا رو هم با التماس و اشک و آه به شیوه ناپلئونی پاس کنی !!!

    شوخی کردم ، ولی با اون یه نمره ای که از استادت گرفتی اساسی حال کردما !!!! به قول خودت : آورین آورین !!!! :D

    پاسخحذف
  2. خوبه باز تو یه نمره گرفتی. ما ترم اول رفتیم دانشگاه از بس که علاقه مند جوییدن دانش بودیم هر چی استاد گفت هفته اول تق و لق به حرفش گوش ندادیم و کماکمان کلاسا رو اومدیم آخر سر از بلندگوی خوابگاه اعلام کردن که بابا برین خونه هاتون دانشگاه تا 26 بهمن تعطیله!!!
    تازه هفته اول رفتیم انجمن گروهمون رو هم یافتیم و یه پسره پروو تا ازش سوال پرسیدیم بهمون گفت ترم اولی هستین؟؟ بعد خندید و گفت معلومه این همه روحیه دارین. خلاصه که ترم اول کلی به ما خندیدن و کلا استعدادهامون رو در نطفه خفه کردن وگرنه الان داشتم تو اکسفورد درس میدادم،بــــــله!

    خدایی دستشویی های دانشگاه روز اول دانشگاه یه حال وهوای دیگه داره به همه توصیه می کنم قبل از هرجایی از این مکان بازدید به عمل بیارن که اگه از دستشون در بره دیگه تا اول ترم بعد فرصت دیدن این صحنه رو ندارن :دی

    پاسخحذف
  3. اگر از این پیر فرزانه می‌شنوید همیشه با کمی ناز دیرتر به دانشگاه‌تان بروید، برای حفظ آبروی‌تان به‌تر است.

    پاسخحذف
  4. جرثومه‌ی فساد حساب می‌شی الان شما، در جریانی ؟
    اصلاً باورم نمی‌شه آدم بتونه قبل از مهر از سمت دانشگاه هم رد بشه تازه ما که تا خونه‌مون دو قدم فاصله‌س. بعد تو راه افتادی از تهران رفتی گرمسار؟
    خجالت نکشیدی ؟ اصلاً می‌دونی سال بالایی بودن یعنی چی؟
    آیا با مبانی نظری «پیچ» و «به هیچ جا نگرفتن» آشنایی داری؟

    اه اه اصلاً چندشم شد
    :دی
    امیدوارم اون نمره‌ات کوفتت شه طول ترم

    پاسخحذف
  5. بسي خنده شد!
    شما كلن تو كار دستشويي هستينا!!
    خب مكه با دوستات هماهنك نكرده بودين؟؟

    پاسخحذف
  6. خیلی خندیدم خدایی...
    اکه نظرمنو میخواین!والا به اندازه کافی دوستان ملامت کردن شمام توبه کنامید که بخشوده شی.
    اما...
    باید بگم خییییییییییلی خوش شانسی که ستاده بهت نمره داده خدایی اگه من بودم کم میکرد ازم.
    درضمن من چشممم خیی شوره ها

    پاسخحذف
  7. منو یاد جونیم انداختی.. جوانی ای كه در خواب غفلت سپری شد.... یادش بخیر ترم اول .. روز اول كه رفتم سر كلاس همون روز بی جنبگیمونشون دادمو از یه پسری خوشم اومد... جان منه ساده دل...

    پاسخحذف
  8. @الهام:
    خب پس مشروط شدی!!!همین رو بگو دیگه از اول.
    والا من قبلا ها تقریبا کل کلاس ها رو میپیچوندم ولی نمیدونم چرا این یکی دو ترم اخیر اینجوری شدم.
    @دیلماج بانو:
    نه بابا من تازه یکی دو ترمِ که اینجوری شدم!ما تا همین ترم پیش نمیدونستیم انجمنی هم در کارِ!!
    @اغلن:
    ما دیگه آبرویی واسمون نمونده دادا!!!
    اون پیر و فرزانه بودنت هم تو حلقم
    @سرور:
    از دعای خیر شما بسیار سپاس گذارم!
    میدونی چند وقت بود دنبال املای جرثومه بودم و حال نداشتم که سرچ کنم ببینم چجوری نوشته میشه؟؟
    @سمانه:
    مژکرم مژکرم!کلا همه کسی تو کار دستشویی این چیزا نیست!سعادت میخواد این مسائل.بعدشم که رفیقمون کجا بود؟ من اگه رفقام آدم بودن که کل تابستون نمیشستم خونه یه دشت و دمنی میرفتم باهاشون.کلا رفقای درپیتی دارم!!
    @سها:
    نه بحمدلله استادِ بسیار بزرگواری هستن!کلا آدم باحالیه.
    یادم باشه از این نظرقربونی ها آویزون کنم سر در وبلاگ!!
    @پیمنتو:
    ای بابا!!

    پاسخحذف
  9. سلاااااام دوست جديد
    مرسي از تبريكت.خوشحالم كردي.
    تولدت رو با تاخير تبريك ميگم.ساليان سال شاد و سلامت باشيييييييي

    پاسخحذف
  10. كامنتم كوووووووو؟
    ريپيت مي كنيم.
    ممنون از تبريكاتتون.مرسييييييييي
    و با تاخير تولدت مبارك.هميشه شاد و سلامت و سرفراز باشييييييييييي

    پاسخحذف