این چند وقتی که نبودم یخورده درگیری داشتم، هم با خودم، هم با لپ تاپم، هم با دیگران!!!کلا گیر تو گیری بود واسه خودش!
خب همونطوری که گفته بودم رفتم به افطاریِ این رفیقم!خدا خیرش بده، چقدر خوردیم جای شما خالی.همه چی هم داشت.از آبمیوه و شیر و چایی بگیر تا گردو و سبزی و نون پنیر و کره و مربا و ... خلاصه کلی زحمت کشیده بود.هرچند که بعد از این همه وقت نتوستم بهش یاد بدم که دادا!مثل آدمیزاد آدرس بده که گم و گور نشه آدم وقتی میخواد بره جایی.
خونهش پر بود از تمثال حضرت مسیح و انجیل و دایرة المعارف مسیحیت و صلیب و این مسائل!البته قبلا تو کیفش هم دیده بودم که کلی جزوه و کتاب در مورد مسیحیت داشت.راستی کلی هم کتاب های زندگی زناشویی و رابطه ی دختر پسر و راز شاد زیستن و قورباغه قورت دادن داشت!!به حساب خودش میخواد با این چیزا شاد باشه که اونقدرها هم نیست و کلی بدبختی داره.
بعدشم که امتحان داشتم و یه درگیری با استادِ فلان فلان شده ی عقده ای!!استاده تهدید کرده که میندازه!آخه لامصب کی دیده تا حالا که توی ترم تابستون کسی رو بندازن؟منم با کلی آمادگی قبلی(شما بخون کلی تقلب)رفتم سر جلسه امتحان و بیشتر سوالهای برگه رو جواب دادم که هیچ، از اون تقلبِ هم چند تا مثال براش نوشتم که حالش رو ببره.مرتیکه!
بعد از اون هم لپ تاپِ خراب شد. تا پریروز که خودش خود به خود درست شد و تونستم بیام دوباره.
ریا نشه!دیشب برای بار دوم شب قدر رو رفتیم بهشت زهرا سر خاک پدر بزرگ و با صدای اون شب قدر رو گذروندیم.
برای همه تون هم دعا کردم که، همه تون شوور کنید و زن بستونید!!البته اونایی رو هم که مزدوج شدن هم بچه دار بشن اونایی هم که بچه دارن بچه شون خوب بزرگ بشه و برای جامعه اش مفید واقع بشه!
بلی به امید آن روز!(آیکون آقای کمالی)
۱۳۸۹ شهریور ۸, دوشنبه
نترسید، نترسید هنوز زنده ام!!
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
داشتیم یه نفس راحت میکشیدیم!
پاسخحذفترس چیه؟!!
بگو ایشالله
پاسخحذفمی گم دور از جون شوما تحت تأثیر اون دوستت قرار نگیریا !!!!!! :D
پاسخحذفآیکون یک آدم فوضول !!!
...............
اتفاقا این یه چند باری که نبودی من یه سر رفتم به همه بگو ، جات خیلی خالی بود !!!!
بعد اونوقت این دعای آخر دعای خیر بود یا دعای شر ؟؟؟؟ :D
@بهانه:
پاسخحذفممنون از توجهتون!
@مهندس:
ایشالا...
@الهام:
این دوستم خیلی بهم نزدیکه ولی شما نترس درسته ما نتوستیم روش تأثیر بذارم و نگهش دارم ولی فکر نمیکنم اون هم بتونه رو من تأثیر بذاره!دوست خوبیه، دوسش دارم.
من شدم جن و شما بسم الله!!!
اون دعا هم واسه شما ها خیر واسه ما ها شر!!(در رابطه با این چند پست اخیرت)
D:
حيف شد!گفتيم يه حلوايي ميخوريم ماه رمضوني! بخار نداشت اين دوستت!!! :D
پاسخحذفاولا من اگه جای تو بودم می گفتم دوستم منو یه بار ببره کلیسا!آخه عاشق اینم یه برم اونجارو ببینم!
پاسخحذفولی خیلی مواظب باش حسن!
بعدشم مگه بهشت زهرا شبا بازه؟
قبول باشه!
من چی الآن باید بگم؟ باید بگم آورین آورین که تقلب کردی و بیا برو تو حلقم؟
پاسخحذف@مالزی نشین:
پاسخحذفمگه رفتم جزیره ی آدم خوارها؟؟
@سمانه:
بهشت زهرا شبهای قدر بازِ.گلزار شهدا مراسم دارِ.
@اغلن:
نخیر!مگه من گفتم بیا تشویقم کن؟؟ایشالا یه نفر مثل این استاده گیرت بی افته تا بفهمی من چی کشیدم.
سلام و رسیدن به خیر! ممنون که دعامون کردی و باز هم التماس دعای خیر!
پاسخحذفجات خالی بود اساسی!
افطاری که نوش جان. منم مثل سمانه جای تو بودم حتما ازش میخواستم یه بار ببرتم کلیسا
پاسخحذفامتحانم ایشالا پاس می کنه ولی تقلب بده حسن از این کارا نکن حسن!!
بابت دعا هم ممنون. پس برم جهیزیه رو جمع و جور کنم دیگه؟؟ :دی
چشام داره دوتا میبینه همه چیو! نیس که شب قدره از سر شب خوابم میاد باز!!!
پاسخحذفخب اگه حال دعا بهت دست داد تو هم بهش دست بده!! بگو سمیه هم سلام داشت خدمتتون قبل خوابیدن
:))
سلام
پاسخحذفرفیق یادت نره برای ما هم با خدا نجوا کنی تو این شبها...
عزت زیاد