۱۳۸۹ خرداد ۱۸, سه‌شنبه

بدون هیچ گونه توضیح!

واژه ها از لبت تراویدند


پر صلابت، پر عاطفه، پر شور


آفریدند در دل مردم


عزت، آمادگی، حماسه حضور


چشم بد دور، عمرتان بسیار


کس نبیند ملالتان آقا


ما نمردیم، خون دل خوردید


تخت باشد خیالتان آقا


جان ایران، چه که جانت را


جان ناقابلی گمان کردی؟


آبروی همه مسلمانان


اشک ما را چرا در آوردی؟


جسم تو کامل است، ناقص نیست


میدهد عطر یک بغل گل یاس


دستت اما حکایتی دارد...


رحم الله عمی العباس


 


آخرنوشت:


این مثلا شعر رو یکی دو روز پیش همراه یه عکس پشت یه اتوبوس توی گرمسار دیدم که البته زیرش هم نوشته بود سپاه نمیدونم چی چیه استان سمنان.


خدا ایشالا از همه شون قبول کنه و انشاالله که با هم دیگه محشور بشند اون دنیا!!!

۷ نظر:

  1. چه جهنم با شور و حالی میشه پس
    جمع همشون جمع باشه انشاالله ...

    پاسخ دادنحذف
  2. آسمان تکیه به دستان تو دارد عباس

    اینا چی می گن ؟!
    عرش رو دارن با فرش مقایسه می کنند
    یا شایدم کلا می خوان جا به جاشون کنند !!

    پاسخ دادنحذف
  3. یعنی گفته بودن این شعره؟

    پاسخ دادنحذف
  4. پست تو کامل است ؟ ناقص نیست؟
    می دهد عطر یک دل حساس ؟

    پاسخ دادنحذف
  5. دلم برایشان کباب است!از نوع کوبیده...

    پاسخ دادنحذف
  6. دوستان ذوب در ولایت بودند! اینجا چرا اینجوری شده؟!

    پاسخ دادنحذف